-شلمچه نیوز- رضا شاعری؛ از ساختمان اداری زدم بیرون . نگاهی به نمای ساختمان انداختم. پنجره های مشبک انبوه شیشه ای سراسر نمای ساختمان را پوشانده بود. سری تکان دادم و دلخور از اینکه امروز هم با وجود دوندگی ها و پاس کاری های اداری، کاری از پیش نبردم، راه افتادم. از آن همه کارشکنی های بیهوده و غرق در فکر و خیالات بودم. برای گرفتن بطری آبی از دکه روزنامه فروشی ایستادم. تیتر مجله محبوبم را در بین مجله ها دیدم “انقلاب اسلامی و نسل سوم” یکی برداشتم پولش رابا بطری آب حساب کردم. آبی سر کشیدم و از پلی که زیرش نهر آب بلوار رد می شد عبور کردم. به نظرم آفتاب کمی بی جان شده بود ! اما باران نور از لابه لای شاخه
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان