-چهارشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۴ - ۰۰:۰۷
درِ خانهای را که در شعرهایش دیده بودیم به رویمان باز کرد و با ویلچری که در شعرهایش از آن نوشته به استقبالمان آمد؛ به همراه خواهرش «آنت» که او هم در شعرهایش حضور دارد. به آشپزخانه دعوتمان کردند برای نوشیدن قهوه، که شعر شنیدیم و صحبتمان گل انداخت. از یاکریمها، «پانیا» پشت پنجره بود. او را هم