-«آشنائی من با حاج سعید به سال 84 برمیگردد. زمانیکه با هنرمندان آبادانی به این شهر زخمی ازجنگ رفته بودیم . من از همه کوچکتر بودم و دیگران مدام خاطرات آبادان دهه پنجاه را تعریف می کردند؛ سال هایی که من هنوز راه رفتن هم بلد نبودم. روز اول بعد از خوردن نهار گروهی ، دوباره بساط خاطره گوئی باز شد و من در حال خمیازه کشیدن چشمم به مرد سپیدموئی افتاد که مشغول کمک برای جمع کردن سفره غذا بود. من هم که منتظر فرصت برای فرار بودم وقتی دیدم که دست تنهاست به کمکش رفتم و داشتیم سفره ها را بیرون می بردیم که دیدم یک نفر به سرعت جلو آمد وگفت: آقا شما چرا؟! منم سینه ای صاف کردم که بگویم ما اصولاً فیلمساز متوا
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان