-دختر شرق
صبح روز بعد مادرم پرسيد: «جواب چيست پينكي؟»
نفس عميقي كشيدم. گفتم: «بسيار خوب مامان.» هفت روز بعد آصف را ملاقات كردم، ما نامزد كرده بوديم.
بيانيهاي كه من در مطبوعات منتشر كردم به اين شرح بود: «با آگاهي از وظايف و تعهدات ديني خود به خانوادهام، مايلم آمادگي خود را براي قبول پيشنهاد ازدواج كه مادرم بيگوم نصرت بوتو آن را پذيرفته است، اعلام كنم. ازدواج در شرف وقوع تأثيري بر تعهدات سياسي من