-درباره نادر ابراهيمي؛كاشف راز پروانهها - كمال تبريزي
هوالباقي، آخرينباري كه ديدمش، همين چند سال پيش در خانه هنرمندان بود! خيره نگاهم ميكرد! برايش لبخند زدم و دست تكان دادم. همسرش با مهرباني كنار گوشش زمزمه كرد: كمال تبريزي! برق چشمانش را احساس كردم و مطمئن شدم كه هر دو داريم به يك لحظه در گذشتهاي نسبتا دور، فكر ميكنيم! لحظهاي كه براي ابد در ذهن من باقيخواهد ماند و او نيز اين را ميدانست! زيرا مملو از نام پروانهها بود! لحظه