-امیرقباد فرهی-همه جا آن قدر گرم بود و روشن، که بیدار شدم. آن هم خیلی پیش از گرگ و میش سحرگاهی آسمان؛ چه رسد به آنکه خانوم نور خودش را کف آشپزخانه پهن کرده باشد.در جایم نیم خیز شدم و دیدم کنار بخاری خاموش، کسی که معلوم نبود چه کسی است؛ عکس های قدیمی و آلبوم ها را به آتش کشیده و هر چه نگاه کردم و هر چه بیشتر دقت کردم باز هم کسی را ندیدم.
چیز آنجا پای آتش ایستاده بود و با خوشحالی دستهایش را گرم می کرد و از اینکه کسی به ذهنش رسیده بود که می شود با سوزاندن آلبوم های به دردنخور و کتاب های خاک خورده گرم شد، خیلی خرسند به نظر می رسید.نیم نگاه های مشفقانه ام هم به آن طرف همچنان تاریک خانه می اند
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان