-
نشانی 3؛
هنوز خون تازه از حلقومش بیرون می زد!
رفیعی با دست های خونی وارد سنگر شد. رنگم پرید. فکر کردم بلایی سر حمزوی آمده. از سنگر بیرون پریدم، دیدم او هم دستش خونی است. پرسیدم چی شده؟ گفتند برو عقب ماشین را نگاه کن...
سرویس مقاومت جام نیـوز: رفیعی با دست های خونی وارد سنگر شد. رنگم