-زایمان مردان (حسین ثاقبی)
آفتاب با نور صبحگاهی اش تصویر پنجره را به صورت یک چهارخانۀ کج و معوج در وسط هال کشیده
بود. هردو پای مرد داخل یک خانۀ آن جا گرفته بود بود. زن با کنارزدن کامل پرده، رسم چهارخانه آن
را بهتر کرد. مرد که بالاتنه اش در پشت روزنامه پنهان شده بود، گفت: «پرده را کنار نزن، چشمم را
می زند.»
زن گفت: «بگذار خانه نفس بکشد. آفتاب پاییز خوب است.» بعد گفت: «کاموایم را ندیدی؟»
مرد بی اعتنا به او، همچنان به روزنامه چشم دوخته بود. زن چیزی نگفت. از کنارش رد شد و
تلنگری به روزنامه اش زد. سرش را بالا گرفت و با نگاهش او را دنبال کرد. گفت: «چرا اینطوری
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان