-- همشهری دو - محمود قلی پور: آخرین باری که عمورضا از روستا آمد خانه مان، برای همه مان جوراب های پشمی هم آورده بود.
جوراب ها را که یکی یکی می داد می گفت: «همه چیزش کار خودمونه، از پشمش که مال گوسفندهای خودمونه تا ریسیدن و بافتنش که کار زن عموئه.» تمام این چند سالی که همه مان از این جوراب ها داریم، پوشیدن جوراب پشمی در فصل سرما برای مان شده یک سنت و آیین. اما هر بار که هوا سرد می شود و مادر از چمدان لباس های زمستانی، جوراب ها را درمی آورد و می پوشیم، ناخودآگاه همه مان از پنجره به آسمان نگاه می کنیم.
آن سال آخرین باری بود که عمورضا آمد خانه مان. وقتی بقچه سوغاتی را باز کرد، نشسته بودیم
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان