-
داستان شب یلدا از گذشته تا امروز / جدال خانوادگی با تاریکی به کمک آجیل و هندوانه فرهنگ > ادبیات - ایسنا نوشت: مادربزرگ دور کرسی جمعمان میکرد و گندم برشته در دستهایمان میریخت. پشت غولها را در سیاهی شب بلند یلدا به امید آمدن دوباره خورشید به زمین میزد.
مادربزرگ میگفت: آخر داستان، این زمستان است که تمام میشود و سیاهیاش میماند برای زغال... «جوان و تاریخ» به نقل از هفته&zwn