کتاب اول: سرما///قسمت سیزدهم / ابتکار

-امیرقباد فرهی-لازم است تدبیری برای خانم نور بیاندیشم. خیلی وقت است عادت کرده قبل از من، خودش را روی سرامیک کف آشپزخانه ولو کند و از اینکه ولو شدن برایش به عادتی همیشگی بدل شود، می ترسم. شاید هم برایش به عادت بدل شده و من بی خبرم. چیز هنوز روی کاناپه خواب است. ازترس این که در اثر سرما یا گرسنگی مرده باشد، بیدارش نکردم. اگر خیلی بیدار نشود یعنی واقعا مرده و آن وقت ناچارم فکری برای این موضوع بکنم.
فعلا ترجیح می دهم به همین ولو شدن خانم نور و تله هایی که در ذهنم برایش تدارک دیده ام فکر کنم. نمی دانم چرا در این بی تفاوتی و روزمرگی برایم اهمیت دارد که او به آشپزخانه نیاید. در حالیکه شاید اندک