-شاید همه سقوط کردهایم
میثم همدمی، 22 آذر 94
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۴۰
چندسال پیش به شمال مسافرت کردم. عازم خانه مادربزرگم بودم، مقصدم یکی از روستاهای فومن بود. نیمه شب به فومن رسیدم. اوایل زمستان بود و برف میبارید. آژانس گرفتم. در میانه راه متوجه شدم جیبم سوراخ شده است و پول کافی برای پرداخت کرایه آژانس به همراه ندارم. باخودم گفتم مشکل را به راننده میگویم، او هم احتمالاً تعارف میکند و میگوید «این چه حرفیه؟ قابلی نداره، حالا بقیه پولو بعداً وقتی برگشتی فومن بهم میدی» اما در کمال ناباوری راننده در میانه مسیر ترمز کرد، در صندوق عقب را باز کرد
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان