- یادی از روزهای دلتنگی
فرار تانکهای بعثی از دست یک رزمنده نوجوان ایرانی
به حاجبصیر گفتم: «من میتوانم تانک را بزنم، اجازه میدهی بروم؟» حاجی به من اجازه داد و من به جلو رفتم، به تانک نزدیک شدم و نشانهروی کردم، با شلیک کردنم، تانک منهدم شد و چهار تانک دیگر هم فرار کردند.