-صادق جلائی- سلام خاتون جان ، شب قبل ، در کنار تنهایی مهری و فرزند زیبایی که هنوز نیست با آن همه هستن ، شعری سرودم تا بشود با بی سوادی محض هم خواندش : و این گونه بود /داستان رفتنمان /و خشک شدن تمام واژه هایی که اولشان با آب شروع می شد /مثل شمعدانی/ یا همین بوته خشک بی مصرف در کنج باغچه ای که نیست /که زمانی نبوده است /و هیچ گاه نخواهد بود . زمستان امسال، دیگر برفی نخواهد بارید ، دیگر ابری در آسمان خانه امان نمی آید ، دیگر کسی در ساعت های اول صبح به کسی نخواهد گفت : صبح به خیر آقا ، صبح به خیر خانم ، چه چشم های گیرایی دارید لطفا … و این گونه بود / داستان رفتنمان / ما مثل تمام درختان سیب / یا درخت
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان