-دختر شرق
اما خاله مانا دست بردار نبود. بدون اينكه به من بگويد، ترتيبي داد تا دختر عمويم فخري آصف را در نوامبر 1986، هفت ماه پس از بازگشتم به پاكستان، به يك ميهماني شام دعوت كند. او حتي آصف را مجبور كرده بود به جاي پوشيدن رداهاي بلوچي كه خودش پوشيدن آنها را بيشتر ترجيح ميداد، حتي در خيابانهاي لندن، كت و شلوار به تن كند تا به اين ترتيب تأثير خوبي در من بگذارد. خاله مانا در ميهماني شام آشكارا صبر كرد دور من خلوت شود