-شیده لالمی صدای آب می آید. این صدای کرخه است که می پیچد و میان زمین های زرد و سبز می رود. آنها گله را آورده اند چَرا و صورت هایشان همه پیچیده در شال های بلند نخی، آن قدر که جز چشم ها، هیچ پیدا نیست. هوا داغ است و آفتاب، سخت می سوزاند و زیر آسمان تب دارِ جنوب، چوپانی جان سخت می خواهد. خانه آنها دور است؛ دور یعنی آن سوی هویزه؛ بعد از چرخ و فلک های خاموش و در انتهای یک مسیر خاکی باریک که به خانه های یک روستا می رسد. آنها یعنی دختران روستا و روستا یعنی یکصدوده خانوار در ۳۰ کیلومتری رفیع و خانه های کوچک ساده ای که در چند کوچه خاکی به هم پیوسته، ششصد و چند نفر را زیر سقف های کوتاه جا داده اند. حیاط
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان