-سربازی بعثی به نام «سونای» که ترک عراق و اهل موصل بود بعد از اطلاعیه ی صدام گریه می کرد. او که خیلی خشن و بد دست بود و بی دلیل اسرا را می زد اکنون اشک می ریخت. او جمله ای به من گفت که بدون کم و زیاد بازگو می کنم:پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : ما کم کم خود را برای بازگشت شرافتمندانه آماده می کردیم؛ آخرین روزها را می گذراندیم و آخرین حرف ها را با هم می زدیم و به یکدیگر نشانی خانه هایمان را می دادیم. سربازی بعثی به نام «سونای» که ترک عراق و اهل موصل بود بعد از اطلاعیه ی صدام گریه می کرد. او که خیلی خشن و بد دست بود و بی دلیل اسرا را می زد اکنون اشک می ریخت. او جمله ای به من گفت که ب
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان