-
نجوایی با خدایم نویسنده:سعید یداللهی گرجی بسم الله الرحمن الرحیم دوش با خدایم نجوا کردم که با من باش ! و او آرام در گوشم زمزمه کرد که من با توام هر نفس ، هر تپش و هر افت و خیز امّا این تویی که گاهی مرا نمی بینی و شاید هم نمی خواهی که ببینی ، چه طور این همه آدم های رنگاوارنگ را می بینی ولی مرا که خدایت هستم ، نمی بینی ؟ این را بدان که من هماره با توام چه مرا ببینی ، چه نبینی ، من در هرنفست جاری ام کافی است مرا حس کنی . بندۀ من ، من به رایگان نفسهایت را به تو می بخش