-
گنبد، گلدسته، رؤيا نويسنده:کمال السيد ترجمه: حسين سيدي عشق هشتم 20 هزار نفر يا بيشتر با دوات و قلم ها مهيا شده بودند. اراده اي مي خواست دل ها را گرد آورد. آن چهره گندمگون ماه درخشنده اي از وراي ابري باران زا آشکار شد... . خورشيد طلوع کرد. آسمان آبي بود و تنها چند تکه ابر در اينجا و آنجا به طور پراکنده ديده مي شد؛ باد نمي وزيد. شب گذشته، باد ابرها را جارو کرده بود. سيد محمد رفت تا کنار در حرم بايستد. پرتو آفتاب، گنبد و گلدسته ها را گرم مي کرد. رؤياي شب پيش همچ