-
آخرين برگ درخت افتاد.... نويسنده:فرزاد زاد محسن
با كاروان بگوئيد احوال آب چشمم تا بر شتر نبندد، محمل به روز باران كوه و درخت و هوا و سنگ و هوا گريه مي كنند؛ رود گريه مي كند؛ نسيم گريه مي كند و آفتاب... پرنده ها گريه مي كنند. حتي خيابان هاي خوابمرده دلگرفته شهر... چندم آبان است امروز؟ چندم آبان بود پارسال؟ براي تو مي خواندم و ابرت هوا