-
آرايشگاه پرنيان نويسنده : محمدرضا عبداللهي شفيع نوشته روي شيشه معازه را خواند: «آرايشگاه پرنيان.» نوشته كم رنگ شده بود .آفتاب سر خيش را پرانده بود؛ عين توپش كه افتاد روي چينه ديوار و چون باباش نبود ، آن قدر آن بالا ماند تا آفتاب رنگش را پراند و نارنجيش كرد.مامان در آرايشگاه راباز كرد. صداي زنگوله به گوشش خورد و بوي تندي آمد. بابا هميشه وقتي ريشش را مي زد ، همين بو را مي داد. زنگوله بالاي در آويزان بود. وقتي در باز يا بسته مي شد، مي خورد به زنگوله . ا