-
زائر زار و نزار مزار فصلي از سفرنامه جانستان كابلستان رضا امير خاني از روضه بيرون مي زنم و اگر ساعت پيش چاشت گذشته است، مي روم دنبال پيش چاشت و چاشت. باز هم از يك دكان دار بازار بلخ، كباب پره مي گيرم دو سيخ ، خاك باد البته بي داد مي كند . علاوه بر سينه ام ، پوستم نيز به اين مقدار از خاك معلق در هوا احساس شده است. چاشت،دو سيخ كباب را مي خورم وانعامي هم مي دهم به شاگرد دكان كه رفت و به احترام من غريبه ، نان داغ گرفت از تنور هيزمي همسايه . افغاني ها شايد در ح