-
حجت اسلام (مجموعه خاطراتی در باب مجاهدنستوه ابوترابی ) (6) نويسنده :بیژن کیانی 111 دخترم كلاس اول ابتدايي بود. يك روز كه از مدرسه بر مي گشت ، اتفاقاً حاجي مهمانمان بود. وقتي آمد تو ، حاج آقا بلند شد و باهاش گرم ، سلام و احوال پرسي كرد. روزي كه حاج آقا از دنيا رفت ، جلوي تلويزيون نشسته بوديم . خبر فوت حاجي را كه شنيديم ، من و همسرم شروع به گريه كرديم . دخترم پرسيد «بابا چي شده». گفتم «حاج آقا از دنيا