-
سخت است، اما بايد از تو دست بردارم زندگي بعد از مرگ فرزند زن جوان از عمق حنجره فرياد برمي آورد. صدايش تا دور دست ها شنيده مي شود. هراز چند گاهي از حال مي رود، دوباره به هوش مي آيد و ضجه زدن را از سر مي گيرد. در جاي جاي صورتش رد خراش ديده مي شود کمي آرامتر مي شود چيزي مثل لالايي زير لب زمزمه مي کند و دوباره بغضش مي ترکد... غم از چهره ي مرد مي بارد. زن جوان شروع به فرياد زدن مي کند :« مي خواهم تا ابد اينجا بنشينم.» او پاره ي ج