-
ياد باد آن همدلي، آن همرهي... نويسنده:تهمينه مهرباني عکسهاي عکاسان دوره انقلاب را مقابل چشمانم رديف مي کنم. ناگهان بغضي فروخورده، از پس سالياني دراز سر باز مي کند. صدائي درگوش جانم طنين انداز مي شود، « چرا واستادي منو نگاه مي کني دختر؟» به اطرافم نگاهي مي اندازم. نفسم در نمي آيد. آخر تا آن روز نديده بودم کسي تير بخورد. با عجله دوربينم را از ساکم در مي آوردم. مي خواهم عکس بگيرم که فرياد مي زند،«مگه عروسيه دختر که عکس يادگاري مي گي