- خاطراتی از آلالهها
خبرهای اللهاکبری و چشمانی که 18 سال به درب خانه دوخته شد
وقتی وارد آرامگاه شدیم، دست مرا گرفت و برد سر مزار یکی از آشنایانمان که سید هم بود، از داخل جیبش یک پارچه سهگوش سفیدرنگی را در آورد که روی آن نوشته بود اللهاکبر.
به گزا