-محمودآبادی-با صدای بلند تشکر می کند، تند تند راه می رود، با هر گامی که بر می دارد صدای دیگری هم شنیده می شود «تیک، تیک، تیک.» صدای زنگ موبایلم را می شنوم به دنبالش کیفم را زیر و رو می کنم، اگر خودم را کنترل نکرده بودم برآمدگی آسفالت خیابان باعث زمین خوردنم می شد. مانعی که می خواست مرا به زمین بزند را رد می کند و از کنارم می گذرد، کمی با او هم قدم می شوم چون می خواهم از او سوالاتی بپرسم! می گوید تا اذان ظهر چیزی نمانده باید خود را به مسجد برسانم، قرارمان می شود بعد از نماز. منتظرش می مانم، از مسجد که خارج می شود بیشتر نمازگزاران با او احوال پرسی یا خداحافظی می کنند. راه خانه را در پیش
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان