-وقتی خواست برود، آمد پیشم و گفت: «سیدننه! دوست دارم لباسم را تو برایم بپوشی.» چون لباس برادرش حسین را برایش پوشیدم او هم دلش می خواست لباس او را هم من برایش بپوشم.» در جوابش گفتم: «نه! نمی پوشم.»صراط: پای صحبت های خانواده های شهدا که می نشینی خاطرات تلخ و شیرینی را بیان می کنند که می توان از این خاطرات منشوری از سیره شهدا به نسل جدید و آینده ارائه کرد، آنها که از کودکی با شهید مأنوس بودند، می توانند بهترین راوی در معرفی شهیدشان باشند. * دوست دارم لباسم را تو برایم بپوشی سیده رقیه اسماعیلی، مادر شهید حسن فرجی می گوید: تنها خاطره ای که از پسرم حسن در ذهنم همیشه تداعی می شود و یا بهتر بگویم هنوز
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان