-
آزادگي و آرزو در شعر شاعران آزادگي مغز چون کامل شود، از پوست گردد بي نياز از دو عالم، خاطر آزاد مردان فارغ است «صائب تبريزي» رتبه ي آزادگي بنگر، که نخل ميوه دار از حجاب سرو، نتوانست سر بالا کند «صائب تبريزي» نگيرد دامن سيل سبک رو، هر خس و خاري دل آزاده، مغلوب غم دنيا نمي گردد «صائب تبريزي» جامعه ي آزادي آسان نيست بر خود دوختن سرور اين آرزو، در جمله اعضا سوزن است «بيدل دهلوي» آرزو آرزوي