-
ما را به زور آوردن نويسنده:علي مهر اول صبح يک دسته آدم کراوات زده آمدند و رفتند توي دفترکارخانه. البته اين اول اولش نبود. اولش وقتي بود که مي خواستم وارد کارخانه شويم، نگاه مان افتاد به ديوارهاي کارخانه که پرازاشعار جورواجور و رنگارنگ بود. اصغر گفت: ا، اين ها را کي نوشته؟! نعمت گفت:حتماً ديشب نوشتن. ديروز که چيزي نبود. غلام گفت:پس اين نگهبان کارخانه کجا بوده اين همه شعارنوشتند! جواد گفت: دم شان گرم. معلوم است چند نفر بوده اند. هم خط ها فرق مي کند،