-
دوشنبهاي كه ميآيد نويسنده:جهانگير خسروشاهي - آرزوها و خاطرات، شريف را محاصره كرده بودند: دور و دراز، تكهتكه و دست نيافتني، مثل ابرهايي كه در آسمان حركت ميكنند. آرزوها و خاطراتي كه مثل هر روز سالهاي عمر او، تجديد ميشدند و دوباره فرو مينشستند. سرگردان بود. مثل تنها مسافر يك كشتي بزرگ بي ناخدا و گم شده در ميان اقيانوسي بي كران. امروز براي اولين بار از خانه خارج شده و به باغ بزرگي در حاشيه خيابان آمده بود. با