-راننده رزمنده ای بود که محاسن بلندی داشت و عینکی بر صورت، چفیه ای هم گردنش بود. فرد کناریش هم لباس نظامی بدون درجه بر تن داشت و سر و ظاهرش شبیه راننده بود. آقایی هم کنارمان حضور داشت. سوال کردند: از بچه های کدوم گردان هستید؟ گفتم: ارتشی هستم، از گردان ۲۳۱ زرهی تانک. به گزارش سرویس ایثارومقاومت “سنگرما” روایت های زیر خاطرات ستوان یکم بازنشسته «رمضان فخریانی» از دوران دفاع مقدس است. تحویل سال در تانک برای انجام ماموریت به منطقه ی آب تیمور واقع در ۲۵ کیلومتری اهواز اعزام شدیم. فاصله ی ما با عراقی ها حدود ۷۰۰ متر بود و در بعضی از خاکریزها به ۲ کیلومتر می رسید. ماموریت گردان مان در آن منط
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان