-4 آبان 94 ساعت 10:25 صبح نشسته بودم کنج اتاق. زانویم را بغل کرده بودم و سرم را به دیوار تکیه داده بودم و کلافه به دعوایشان نگاه می کردم. ترکان و آشنا و نوبخت و نهاوندیان و داداشم و نیلی، با طیب نیا و ربیعی و نعمت زاده و دهقان دعوا می کردند. یکی این بزن، یکی آن یکی! یکی این بگو، یکی آن یکی! دیگر مرا هم کلافه کرده بودند. حالا همه چیز مملکت معطل مانده، ولی من باید بروم اینها را از هم جدا کنم! می دانم جمله «همه چیز مملکت معطل مانده» را خیلی استفاده می کنم. ولی چه کار کنم که یک فاز شبه روشنفکری فیس بوکی مآبانه گرفته ام که اگر خبر فروپاشی دولت آمریکا تا 10 دقیقه آینده را هم بدهند، یا حتی ا
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان