-در این خرابه متروک دور از شهر در سایه دیواری فرو ریخته، بی رمق دراز کشیده بود. چشم های میشی اش را آرام می بست بعد از چند ثانیه دوباره باز می کرد، مگس های که وزوز کنان بر زخم های خونین صورتش نشسته بودند با باز شدن چشم هایش چرخی در هوا می زدند دوباره مصرانه بر زخم ها می نشستند تا دلی از عزا به در آورند. چندین توله خال خالی ملچ ملوچ کنان بین پاهایش با اشتیاق مشغول شیر خوردن بودند، ناخواسته چنگال هایشان به زخم های تن مادرشان می خورد، سگ بینوا از فرط درد زوزه ای می کشید بدون اینکه تکانی بخورد اجازه می داد تا توله هایش سرگرم شیر خوردن باشند.از ترس اینکه مبادا آدم ها به توله هایش گزندی برسانند آنها ر
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان