-
داستان؛
کوچکترین سرباز عاشورا
سرویس کودک جام نیوز، من آن روز تشنه بودم. دهانم خشک خشک شده بود. هوا گرم بود، دلم آب می خواست، شیر می خواست. اما مادرم شیر نداشت. چون او هم تشنه بود. همه ما تشنه بودیم. عمو چند بار رفت و برایمان آب آورد. اما باز تشنه بودیم. هوا گرم بود و دشمن ها به ما آب نمی دا