-
زايندهرود (1) نويسندگان: مهندس سيد جواد عقيلي (1) مهندس عليرضا صلواتي (2) حكايت رودي كه لب تشنه ميگويد: زنده بُدم، مُرده شُدم! The tale of river which said thirsty lip: I was alive, became dead! «ساعت هشت صبح، ايستگاه اتوبوس پر از مسافران نيمه راه. اين آفتاب اجباري هم مثل اين است كه خاك در چشم مردم ميپاشد و همه از گرماي بياندازهاش، بياندازه بيتاب شدهاند. اتوبوس از گرد راه ميرسد و مردمان يك به يك از درج