-رسول خدا(ص) در حال بیرون آمدن از مسجد است. نگاهش به جوانی می افتد که سرش را پایین گرفته، رنگ به چهره ندارد. رو به جوان کرده، می فرماید: «شب را چگونه به صبح رساندی جوان ؟» جوان در پاسخ به رسول خدا(ص) می گوید: «شب را به صبح رساندم درحالی که به یقین رسیده بودم.» پیامبر(ص) از جواب جوان به وجد آمده، از او می خواهد تا حقیقت این سخن را شرح دهد. جوان می گوید: «حقیقت یقینم چیزی است که مرا به حزن و اندوه افکنده و خواب از چشمم ربوده. روزهای گرم را به روزه و عبادت پرداختم تاجایی که نفس من از دنیا و آنچه در دنیاست ، بیرون رفت. درحالی به سر می برم که گویا عرش پروردگار را می نگرم . ب
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان