- تلفن همراهي كه همراه نبود!
تقريباً يه ماه از شروع سال تحصيلي ميگذره و من هر روز صبح دم دره خونه منتظر سرويس ميمونم.
نویسنده : زهرا شكوهيطرقي
اون روزهم مثل هميشه سوار سرويس شدم و رفتيم دنبال الهام دوستم كه چند تا خونه بالاتر بود. هميشه وقتي الهام ميخواست سوار بشه خيلي پر هيجان بود، اما اون روز چيزي دستش بود و سرگرم اون بود و همينطور كه سلام آرومي كرد روي صندلي كنار من نشست. من و راننده سرويسمون خيلي تعجب كرديم. من گفتم: «خوبي الهام جان؟ مبارك باشه. مال خودته؟» الهام همين طور كه سرگرم گوشيش بود سرش رو تكون داد و گفت:«بله بابام براي تولدم خريده».
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان