-«شب یلدا بود؛ همان شبی که شاعران خیال پرست گیسوان دراز یار را بدان تشبیه کنند. افراد خاندان گرد هم جمع بودیم و بساطی فراهم آورده؛ بر گوشه بساط، کتابی با جلد مزیّن قرار داشت و هر دم چون ستاره ای زیبا به من چشمک می زد. کودک بودم و هنوز خواندن نیاموخته، میل داشتم آن را بردارم و تماشا کنم ولی جرات این کار را نیافتم. نیای پیرم کتاب را برداشت یکایک حاضران نیت می کردند و او دیدگان خویش بسته، زیر لب چیزی می گفت. آن گاه کتاب را می گشود، غزلی می خواند و تعبیر می کرد. نوبت به من رسید. گفتند تو هم نیتی کن تا ببینیم مقصودت برآورده می شود یا نه! مدتی دراز رنجور بودم. جز بهبودی چیزی نمی خواستم همان را د
»
شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)
»
همه چیز درباره ی تکثیر دلقک ماهی ها
»
قدیمی ترین فرش ایران در موزه وین
»
روبيکا هیچ گونه اينترنت رايگان براي همراه اول و ايرانسلي ف...
»
زیباترین مدلهای میز تلویزیون 2022 از تلویزیون تا کنسول
»
تفاوت النترا وارداتی و مونتاژ و اختلاف قیمت آنها
»
یک روش آسان برای پاک کردن لکه خمیردندان از روی فرش
»
اپلیکیشن های فیلم و سریال با اینترنت رایگان