-
آن سلام شرم آگین! هر جا می نشست، بدین کار مباهات می کرد. نعمت مجاورت چه نعمتی است! آن هم مجاورت چنین عزیز دلربایی! می گفت بهشت ما همین دنیاست.ما را با روضه رضوان چه کار؟ حدیث روضه نگویم، گل بهشت نبویم جمال حور نجویم ، دوان به سوی تو باشم صبح به صبح که از خانه بیرون می آمد،چشمش به گنبد و گلدسته او می افتاد. گوشه ای می ایستاد ، آهی می کشید و یک سلام می داد. سلامی چو بوی خوش آشنایی... گاهی هم چند قطره اشک همسفر آن سلام گرم می کرد. کربلایی بودن کم نعمتی نی