-
خاطراتي از نظم امام خميني (ره)(3) ظم و دقّت دروعده: روزي براي يک پير مرد قاري قرآن که از نظر مالي در مضيقه بود و چند سر عائله داشت ،از امام کمک خواستم ،امام فرمودند :فردا ساعت 9يادم بياوريد .لذا من در دفترچه ئ مخصوص خود ياداشت کردم که فردا رأس ساعت 9جهت آقاي شوشتري(همان پير مرد قاري)به امام تذّکر بدهم.صبحها هرروز ،معمولاً ًساعت 8 صبح از منزل مي آمدم بيرون،فرداي همان روز ساعت 7/5صبح حرکت کردم به طرف منزل امام،چشمم که به خيابان افتاد،ديدم ج