-
چون خليل الله درنزع اوفتادشاعر : عطار جان به عزرائيل آسان ميندادچون خليل الله درنزع اوفتادکز خليل خويش آخر جان مخواهگفت از پس شو، بگو با پادشاهبر خليل خويشتن جان کن سبيلحق تعالي گفت اگر هستي خليلاز خليل خود که دارد جان دريغجان همي بايد ستد از تو به تيغازچه ميندهي به عزرائيل جانحاضري گفتش که اي شمع جهانتو چرا ميداري آخر جان نگاهعاشقان بودند جان بازان راهچونک عزرائيل باشد در ميانگفت من چون گويم آخر ترک جانگفت از من حاجتي خواهاي خليلبر سر آتش درآمد جبرئيلزانک بند راهم