-
بود عالي همتي صاحب کمالشاعر : عطار گشت عاشق بر يکي صاحب جمالبود عالي همتي صاحب کمالشد چو شاخ خيزران باريک و زرداز قضا معشوق آن دل داده مردمرگش از دور آمد و نزديک شدروز روشن بر دلش تاريک شدکاردي در دست ميآمد دوانمرد عاشق را خبر دادند از آنتا به مرگ خود نميرد آن نگارگفت جانان رابخواهم کشت زارتو درين کشتن چه حکمت ديدهايمردمان گفتند بس شوريدهايکو خود اين ساعت بخواهد مرد زارخون مريز و دست ازين کشتن بدارسر نبرد مرده را جز جاهليچون ندارد مرده کشتن حاصليدر قصاص او کشندم زار زا