-
در عجم افتاد خلقي از عربشاعر : عطار ماند از رسم عجم او در عجبدر عجم افتاد خلقي از عرببر قلندر راه افتادش مگردر نظاره ميگذشت آن بيخبرهر دو عالم باخته بي يک سخنديد مشتي شنگ را، نه سر نه تندر پليدي هريک از هم پاک ترجمله کم زن مهره دزد پاک برهيچ دردي ناچشيده جمله مستهر يکي را کردهي دزدي به دستعقل و جان بر شارع سيلش فتادچون بديد آن قوم را ميلش فتادآب برده عقل و جانش يافتندچون قلندريان چنانش يافتنداو درون شد بيش و کم اين بود بسجمله گفتندش درآ اي هيچ کسمحو شد از خويش و گم شد