-
گفت چون حق ميدميد اين جان پاکشاعر : عطار در تن آدم که آبي بود و خاکگفت چون حق ميدميد اين جان پاکنه خبر يابند از جان نه اثرخواست تا خيل ملايک سر به سرپيش آدم سجده آريد اين زمانگفت اي روحانيان آسمانلاجرم يک تن نديد آن سر پاکسرنهادند آن همه بر روي خاکسجدهاي از من نبيند هيچ کسباز ابليس آمد و گفت اين نفسنيست غم چون هست اين گردن مراگر بيندازند سر از تن مراسر نهم تا سر ببينم، باک نيستمن هميدانم که آدم خاک نيستسر بديد او زانکه بود او در کمينچون نبود ابليس را سر بر زمين