-
هندوان را پادشاهي بود پيرشاعر : عطار شد مگر در لشگر محمود اسيرهندوان را پادشاهي بود پيرشد مسلمان عاقبت آن پادشاهچون بر محمود بردندش سپاهوز دو عالم هم جدايي يافت اوهم نشان آشنايي يافت اودل ازو برخاست ، در سودا نشستبعد از آن در خيمهي تنها نشستروز از شب، شب بتر از روز بودروز و شب در گريه و در سوز بودشد خبر محمود را از کار اوچون بسي شد نالهاي زار اوگفت صد ملکت دهم زان بيشترخواند محمودش به پيش خويش درچند گريي، نيزمگري بيش ازينتو شهي، نوحه مکن بر خويش ازينمن نميگريم ز بهر م