-
رابعه در راه کعبه هفت سالشاعر : عطار گشت بر پهلو زهي تاج الرجالرابعه در راه کعبه هفت سالگفت آخر يافتم حجي تمامچون به نزديک حرم آمد به کامشد همي عذر زنانش آشکارقصد کعبه کرد روز حج گزارراه پيمودم به پهلو هفت سالبازگشت از راه و گفت اي ذوالجلالاو فکندي در رهم خاري چنينچون بديدم روز بازاري چنينيا نه اندر خانهي خويشم گذاريا مرا در خانهي من ده قرارکي شناسد قدر صاحب واقعهتا نباشد عاشقي چون رابعهموج برميخيزد از رد و قبولتا تو ميگردي درين بحر فضولگه درون دير رازت ميدهندگه ز