-

پادشاهي بود بس صاحب جمالشاعر : عطار در جهان حسن بيمثل و مثالپادشاهي بود بس صاحب جمالدر نکويي آيتي ديدار اوملک عالم مصحف اسرار اوکو تواند از جمالش بهره يافتميندانم هيچ کس آن زهره يافتخلق را از حد بشد سوداي اوروي عالم پر شد از غوغاي اوبرقعي گلگون فرو هشتي به رويگاه شب ديزي برون راندي به کويسر بريدنديش از تن بيگناههرک کردي سوي آن برقع نگاهقطع کردندي زفانش در زمانوانک نام او براندي بر زفانعقل و جان برباد دادي زان محالور کسي انديشه کردي زان وصالميبمردند اينت عشق و اينت کا