-

دلي پر گوهر اسرار دارمشاعر : عطار وليکن بر زبان مسمار دارمدلي پر گوهر اسرار دارمسزد گرد روي در ديوار دارمچو يک همدم نميدارم در آفاقچه سود ارجان پر از گفتار دارمچو هيچ آزادهي داننده دل نيستنه يک همدم نه يک دلدار دارمدرين تنهايي و سرگشتگي مندرين عزلت خدا را يار دارممرا گويند کو عزلت گرفته استمگر من طبع بوتيمار دارمسر کس ميندارم چون کنم مناگر يک دم سر دستار دارمسرم ببريده باد از بن قلمواراگر بينم کسي نهمار دارممرا گويند او کس را نداردهمي هموار و ناهموار دارممرا از خلق ناه