-
دلا گذر کن ازين خاکدان مردم خوارشاعر : عطار که ديو هست درو بس عزيز و مردم خواردلا گذر کن ازين خاکدان مردم خوارکه گربگان تنکروي ميکنند شکارهمان به است که شيران ز بيشه برنايندز عالمي که کلنگش بود قطار قطارهمان به است که بازانش پر شکسته بوندکه وقت هست که سر تيزيي نمايد خارهمان به است که گل زير غنچه بنشيندچو روستايي ده گنج مينهد به حصارهمان به است که کنجي گزيند اسکندرکه آب شور فزون دارد اين زمان مقدارهمان به است که پنهان بماند آب حياتچه سنگريزه فشاني چه لل شهوارب